نوشتههای تازه
بایگانی
- ژوئیه 2023
- جون 2023
- ژوئیه 2020
- جون 2015
- سپتامبر 2013
- ژوئیه 2013
- مِی 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
- اکتبر 2012
- سپتامبر 2012
- آگوست 2012
- ژوئیه 2012
- جون 2012
- مِی 2012
- آوریل 2012
- مارس 2012
- فوریه 2012
- ژانویه 2012
- دسامبر 2011
- نوامبر 2011
- اکتبر 2011
- سپتامبر 2011
- آگوست 2011
- ژوئیه 2011
- جون 2011
- مِی 2011
- آوریل 2011
- مارس 2011
- فوریه 2011
- ژانویه 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010
- ژوئیه 2010
- جون 2010
- مِی 2010
- آوریل 2010
- مارس 2010
- فوریه 2010
- ژانویه 2010
- دسامبر 2009
- نوامبر 2009
- اکتبر 2009
- سپتامبر 2009
- آگوست 2009
- ژوئیه 2009
گیج شدم الان!!!!!
دو راوی اول شخص متفاوت در داستان وجود داره. پیغامگیر و بازگشت به نقطهی اول داستانی این حس رو به خواننده میده که شاید هر دو راوی یکیه که رفته و برگشته. اما این ظن دلیل موجهی نداره. به هرحال، ابهام سرجاشه: چرا فرار کرد؟ برای کی پیغام گذاشت؟
به نظرم میاد که قهوهخونه بودن اون مغازه یه ذره تصادفیه.
البته مستقیم گفته نمی شه مغازه همان قهوه خانه ست و حتا اگر همان هم باشه به نظرم تصادف در این نوع نوشته می تونه جا داشته باشه.
(این یک ماده خام اولیه هم هست برای یک نوشته ی بلندتر.)
منطق می گه دوتا کلید داشتی ، یکیش رو خودت چال کردی یکیش رو پشت پنجره گذاشتی .
احساس میگه اصلن کلید نداشتی!
نظرات منطقی و احساسی ات هر دو جالب اند. خلاصه به این راوی (ها) نمی شه اعتماد کرد.
يک فرار موقتي، يک آدم موقتي، يک قهوه خانه ي موقتي
اينها لازم بود براي برگشت !
حتمن کسي توي خانه منتظر است.
با این «موقتی» یا سستی چیزها موافق ام.
سلام
راوی دوم می تونه صاحب مغازه باشه. که ظاهرا» در همسایگی خونه هم هست و پیغامو شنیده .چه طرح خوبیه برای فیلم کوتاه.
سلام،
گزینه ی تو هم جالبه، ممنون (می شه موقع نوشتن نسخه احتمالی بلندتر در نظرش گرفت). چه فیلمی!